در
آستانه سالگرد انتخابات دهم ریاست جمهوری سایت هاشمی رفسنجانی در اقدامی
مشکوک نامه معروف هاشمی به رهبر معظم انقلاب را عنوان برتر سایت خود قرار
داد.
ما با "کارد" گفتگو می کنیم!
امروز صبح زود پیامکی آمد به این شرح: "پیام فضلی نژاد ترور شد"! پیام کوتاه و بهت آور بود. تماس های من شروع شد. خدا رو شکر پیام زنده است... در بیمارستان است... خودم را با یک دسته گل به بیمارستان رساندم. چشم اش که به من افتاد با اسم صدایم زد. این یعنی اینکه ذهن و زبان پیام روبراه است؛ پس پیام زنده است... به کوری چشم خشونت گرایان!
پیام را با کارد زده بودند... بریده بریده اما با لبخند ماوقع خیابان فلسطین را در شامگاه یکشنبه برایم شرح داد. یک ضربه ی کارد روی قسمت سر، کمی بالاتر از گردن، دیگری روی کتف و دست و... . او را چند متری روی زمین کشیده بودند؛ مردم نجاتش داده بودند از دست ...؟...
خشونت سیاه ترین تولید بشریت است... قالوا اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء؟!
خشونت آنروی سکّه ی بشرمداری است. خشونت در دوران ما پرده ی آخر ایدئولوژی لیبرال است. لیبرالیسم تا جاییکه حاکم است لبخند می زند و با آرامش از گفتگو دم می زند. اما آنهنگام که راهی برای غلبه نمی بیند خشن می شود، چاقو می کشد، بمب اتم می اندازد، دروغ می بندد، فتنه راه می اندازد.
خشونت آنروی بالا نیامده ی روشنفکری سکولار است. خشونت استفراغ حقیقت روشنفکری سکولار است. مرحوم آل احمد خوب فهمیده بود که این روشنفکرنمایان آنگاه که به آخر خط برسند پنجه در صورت پلنگ خواهند انداخت... دنیای ما دنیای وارونگی هاست. انگار که لیبرالیسم رابرای آرامش وضع کرده باشند اما به فاشیبسم و دگماتیسم و خشونت تبدّل یافته باشد. این برای کسانیکه ماهیت تفکر نفس مدار و اومانیستی غرب و فرزندان عقب افتاده ی جهان سومی اش را می دانند خیلی پیچیده نیست.
ایدئولوژی لیبرال با تو درباره ی خودش سخن می گوید... آرام و مسلط. سعی می کند تو را مجاب کند که او بهترین است. تو اگر انسان باشی و در دایره ی ولایت او قرار بگیری تو را خواهد شناخت. شاید حتی به تو جایزه ی حقوق بشر را هم هدیه کند. اما اگر نپذیرفتی نعره می کشد... در صورتت چنگ می اندازد... روسری از سرت می کشد... کودتا می کند و ماشه را می چکاند... به او حق بدهید. اگر لیبرال نباشید احتمالا انسان نیستید پس استحقاق رام شدن را دارید. یا رام می شوید یا برای در امان ماندن الباقی انسان ها قربانی می شوید.
ترور پایان کار فتنه گران است. برای گفتگو کارد و گلوله را انتخاب کرده اند. برای این فتنه پایانی هست. بزودی. جهان در آستانه عصر نور است و آنکه دلش با حق است اینرا در می یابد. انشاءالله
آقایان و خانمهای ارتش سایبری! از سر بیکاری یا برای اثبات هر گزاره ی دیگری وب بنده را هک فرمودید به هر حال لطفا تکرار نشود.
من مدیر کل صدا و سیمای خانه ی خودم هم نیستم!
1. گفتند پدرت یا پدر همسرت کاره ایست و پست و سمتی دارد! پدرم یک معلم بازنشسته است، ساکن یکی از محلات جنوب غرب تهران، بدون حاشیه. وقت نماز در مسجد محله است حتماً. پدر همسرم یک بسیجی جانباز است. در کربلای 4 مفقود الاثر شد و پس از چند سال بی نام و نشانی با آزادگان بازگشت. بازنشسته است و ساکن یکی از محلات جنوب شرق تهران... جهت اطلاع!
2. گفتند مدیر پروازی در استان فارس هستی! من مدیر پروازی هیچ جانیستم. کلا تا بحال سه بار بیشتر هم به شیراز نرفته ام. سه ضربدر دو مساوی شش روز...جهت اطلاع!
3. گفتند هنوز دانشجوی ارشدی، چطور در دانشگاه تدریس میکنی! حدود 4 سال پیش دکتری قبول شدم.از همان زمان مشغول تدریس شدم.درس دکتری تمام شده و مشغول تدوین رساله هستم. دو سال پیش هم عضو هیأت علمی شدم... جهت اطلاع!
4. گفتند با صفّار و الهام و مشائی ارتباط نزدیک داری! نمی دانم چطور کسی می تواند هم دوست نزدیک صفار و الهام باشد هم دوست نزدیک مشّائی! مشائی را تا بحال از نزدیک ندیده ام. صفار را یکبار آنهم در برنامه رو به فردا مورخ 8 دی 88. اما الهام را بیشتر دیده ام. او استاد درس حقوق جزای عمومی 4 در دوره ی ارشد بود. سال 83 این درس را با او گذرانده ام. سختگیر بود، به سختی قبول شدم... جهت اطلاع!
5. اخیراً گفته اند مدیر کل صدا و سیمای اصفهان شده ای! در سایتها دیدم. در عرض یک نصفه روز در تمام فضای سایبر منتشر شد. بعد هم در روزنامه ها. حالا چرا اصفهان نمی دانم. دروغ است. من مدیر کل صدا و سیمای خانه ی خودم هم نیستم.می فهمید که؟!...جهت اطلاع!
6. احتمالا باز هم چیزهایی خواهند گفت... از همین الان پیش دستانه همه را تکذیب می کنم. می توان پیش بینی کرد که فردا سایتها تیتر بزنند یامین پور گفته من مدیر کل صدا و سیمای خانه ی خودم هم نیستم! عجب روزگاریست!
الّلهم صلّ علی محمد و آل محمّد و متّعنی بهدی صالحٍ لا استبدل به و طریقه حقٍّ لا ازیغ عنها و نیّه رشد لا اشکّ فیها... آمین!
وضع وبلاگ هم فعلاْ همین است...نیمه تعطیل. رو به فردا تماشا کنید بهتر است.
وحید یامینپور چهره شناختهشدهای است که دیگر نیاز به معرفی آنچنانی ندارد. کافی است یک بار به پنجره جادویی منزلتان رجوع کنید تا چهره خندان وی را ببینید. هر چند عدهای به علت ظاهر و عقیدهاش صلاح میدانند دکتر خطابش نکنند اما بیشک همگی بر اجرای قوی وی در برنامه «ایران 88»، «روبه فردا» و «دیروز امروز فردا» مهر تأیید میزنند.
در ابتدای کار، نام برنامه وی را عدهای 90 سیاسی گذاشتند اما هم اکنون با توجه به استقبال مخاطبان میتوان این انتظار را داشت که به برنامه 90، روبه فردای فوتبالی بگویند. یامینپور پای افراد و مباحثی را به صدا و سیما باز کرد که برای مردم تازگی داشت. البته مجریگری و حمایت اصولی وی از آرمانهای انقلاب در پربینندهترین برنامه سیما، مخالفتهایی را نیز ایجاد کرد اما او همچنان مصمم و استوار ایستاده است.
--------------------------------------------------------------------------------
بعضی از نشریات و رسانهها اعلام کردهاند که حضور شما در صدا و سیما با یک فشار سیاسی شروع شده و علت این انتخاب هم تخریب اصلاح طلبان به واسطه جنابعالی بوده است، برای تنویر افکار عمومی بفرمایید که شما از چه زمانی فعالیت خود با صدا و سیما آغاز کردید و اصولا سلسله برنامههای شما چگونه شروع شد؟
ورود من به صدا و سیما به سال 81 بر میگردد و جالبتر آنکه من از سال 83 اجرای برنامه را آن هم با محور سیاسی شروع کردم نه سال 88؛ در طول این مدت با برنامههای امین ملت وخانه ملت روی آنتن رفتم، بعد از آن هم به کار اصلی خود یعنی رادیو بازگشتم.
در رادیو نیز برنامههایم به شدت سیاسی بود پس قبل از اینکه احمدینژاد و دولت مطرح باشند من در صدا و سیما کار سیاسی میکردم؛ لذا حضور من در صدا و سیما ربطی به فشار سیاسی ندارد.
پس حساسیتها از چه زمانی شروع شد؟
دقیقاً از آن هنگام که من ایران 88 را بعد از دو سال دوری از تلویزیون شروع کردم.
چرا از تلویزیون دو سال دور بودید، چه شد که به سیما بازگشتید؟
فشار درسهای دانشگاه خصوصاً در دوره دکتری فرصت اجرای یک برنامه تمام عیار تلویزیونی را در کنار دیگر مشغلههایم به من نمیداد اما همزمان با سبک شدن دروسم مسؤولان صدا و سیما با توجه به نیاز خود به فردی که خود نسبت به جریانهای سیاسی شناخت داشته باشد و ارتباط خوبی هم با سیاسیون داشته باشد از من دعوت به همکاری کردند. من نیز با توجه به شرایط ویژه کشور، فضا را مهیا و برخود واجب دیدم که این مسؤولیت را به عهده گیرم.
اما فشارها دقیقاً از همین جا به واسطه شناختی که خصوصاً خبرنگاران با من داشتند، شروع شد.
یعنی ماجرا انتقام گیری شخصی بوده؟
قسمتی از آن به همین نحوه بود، یعنی این برخورد بیشتر برگرفته از یک سابقه سیاسی ناشی از حضور من در دانشکده خبر بود، بسیاری از مسؤولان سایتهایی همچون، جمهوریت، قلم نیوز، سلام نیوز و کلمه، دانشجویان دانشکده خبر بودند که مرا به خوبی میشناختند.
در واقع من را بهانهای برای تخریب صدا و سیما قرار دادند و چنان حرفهای درشتی در رابطه با من میزدند که تعجب آنان را که مرا میشناختند برمیانگیخت.
عدهای موضع گیریهای صریح جنابعالی و قلم زدن در بعضی از سایتهای حامی دولت را موجب عدم حضور سیاسیون اصلاح طلب در برنامه شما میدانند به راستی تا چه میزان حضور کمرنگ اصلاحطلبان در برنامه روبهفردا به این موضوع بر میگردد؟
تنها یک نفر از اسامی که در حضور مردم اعلام شد، شخص من را بهانه عدم حضور خود قرار داد ولی اکثریت از اینکه مجری برنامه با ادبیات سیاسی و رسانه آشناست حتی استقبال هم میکردند. کسانی که به مناظرات دعوت شدند و حضور نیافتند تنها منحصر به جبهه اصلاحطلب نبودند یعنی ملاحظات سیاسی برخی چهرههای اصولگرا هم مانع از حضور آنها شد.
اصولگرایان دیگر چرا؟
برنامه تلویزیونی دارای مخاطب دهها میلیونی است ضمن اینکه این برنامه و مدل مناظرهای آن ملاحظات بسیاری را برای نخبگان به وجود میآورد.
بسیاری از آقایان هراس آن را دارند که طی یک برنامه چالشی زنده جملهای را بگویند که تبعات ناخواسته سیاسی را برای آنها به وجود آورد، لذا صلاح دیدند شانس خود را امتحان نکنند چرا که ممکن بود به بدشانسی تبدیل شود.
البته این رد دعوت به صورت گسترده در جبهه اصلاحات وجود داشت.
جدا از اسامی که اعلام کردید فرد دیگری هم بود که دعوت شما را رد کند؟
من لیستی را تهیه کرده بودم که در آن افراد منطقی و در چارچوب نظام در آن جای میگرفتند بنابر این مثلاً اپوزیسیون خارج از نظام در آن جایی نداشتند اما من در یکی از روزنامهها دیدم اسامی پیشنهاد شده به خاطر ضعف مواضع سیاسی شاید در ردیف چهارم و پنجم ما قرار میگرفتند و حتی بعضی از آنها در ذهن ما هم نبود.
هنگامی که فردی به تلویزیون دعوت میشود باید برای مردم به عنوان عضوی شناخته شده از آن جریان جایگاهی داشته باشد و به یک معنا فرد دعوت شده باید چهره باشد تا مخاطب بداند شخصیت میهمان به کدام طیف سیاسی متعلق است.
من یقین دارم که اگر ما از ابتدا سراغ این چهرهها میرفتیم به ما خرده میگرفتند که چرا به دنبال افراد شاخصتر نیامدید.
اعلام شد بعضی از افرادی که به برنامه دعوت میشدند شرط و شروط غیر قابل اجرایی را مطرح می کردند، این شرطها چه بود؟
اکثریت آنها که از ابتدا دعوت را رد میکردند و دسته دیگر هم برای نفر مقابل شروع به ملاحظه کاری میکردند که از این طیف و آن طیف نباشد، برخیها اسم هم میآوردند.
ما در روند مناظرات به دنبال چند گزینه خوب بودیم که صراحتاً آقایان از مناظره با این افراد گریزان بودند.
مثل آقای شریعتمداری و مقدم فر؟
[خنده] نمیخواهم وارد مصداقها و اسامی شوم یا مثلاً رسماً میگفتند ما با طرفداران احمدی نژاد مناظره نمیکنیم حتی نفر مقابل را نیز برای خود معین میکردند و به دنبال طراحی زین بازی خودشان بودند نه یک زین بیطرف و میخواستند بازی را با او شروع کنند.
به دنبال آقای موسوی و کروبی هم برای حضور در مناظرات بودید؟
به آنها فکر نکردیم چرا که باید اینها قبل از ورود به گفتمان سیاسی به سؤالات جدی دیگری پاسخ میدادند.
تا به چه میزان در مصاحبههای خود بیطرف بودید؟ آیا اصولاً در ادبیات دینی ما بیطرفی جایگاهی دارد یا اینکه بیطرفی نیز یک نوع تفسیر سکولاریسمی است؟
دو نکته در رابطه با بیطرفی پیش فرض است؛ نخست آنکه آیا مجری در فراهمکردن موضوع و بحث و دادن فرصت عدالت را رعایت میکند یا نه؟ این تفسیر با طرح عنوان عدالت، بحثی حرفهای و صحیح است. من به ضرورت رعایت این قواعد اذعان میکنم.
اما اشکالاتی که در رابطه با بیطرفی من وارد میشود به نوع ادبیاتم بازمیگردد. من صراحتاً اعلام میکنم که طرفدار نظام هستم و از سخنان حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری به کرات استفاده میکنم و خواهم کرد.
من حرفهای مردم را در برنامه خود یادآور میشوم و نسبت به قانون اساسی کشور احساس وفاداری میکنم.
اما وقتی عدهای با این نوع ادبیات مواجه میشوند به مذاقشان این حمایتها خوش نمیآید چرا که آنان اساساً ادبیات وفادار به نظام را طرفداری از یک جناح سیاسی میدانند!
من ادعای رعایت کامل عدالت را نمیکنم لیکن اکثر انتقادها در باب بیطرفی به تفسیر دوم باز میگردد.
البته در یک برنامه زنده نمیتوان توقع همه را برآورده ساخت و قطعاً ضعفهایی وجود داشته اما من بهترین داور را مردم میدانم که بنا به نظرسنجیهای صورت گرفته رضایت خود را اعلام کردند.
به نظرسنجیها اشاره داشتید؛ با توجه به ارزیابیهای صورت گرفته اقبال مردم به برنامه شما تا به چه میزان بوده و این اقبال چه افت و خیزهایی داشته است؟ به نظر میرسد بعد از آنکه روند مناظرات یک سویهتر شد افت قابل توجهی از این نظر داشتهاید.
نظرسنجیهای ما مطالب شما را تایید میکند، چراکه برنامه روبهفردا پر بینندهترین برنامههای سیما قرار گرفت.
تعداد مخاطبین این برنامه به شدت از فرم معمول برنامههای گفتوگو محور سیما فاصله گرفت و یک رکورد را ثبت کرد.
به تعداد مخاطب برنامههای ورزشی همچون 90 رسیدید؟
آن را پشت سر گذاشتیم.
اما افت و خیزها؟
هنگامی که برنامه در نیمه آخر دیماه وارد یک فضای جدی شد دائماً از مسؤولان ارشد سازمان فرصت میخواستم تا یک بازنگری جدی در روند برنامه خود با یک تیم قوی اتاق فکر داشته باشیم. بنا به درخواست ما اجرای برنامه به صورت هفتگی بود.
پس هفتگی شدن برنامه جزو درخواستهای خودتان بود؟
بله اما مقتضیات 9 دی ایجاب میکرد که برنامه 3 تا 4 بار در هفته پخش شود. بعد از مناظره داغ آقای کواکبیان- شریعتمداری و زاکانی- اطاعت قرارمان دعوت از آقایان ولایتی و محسن رضایی بود که متأسفانه این برنامه پا نگرفت.
به علت عدم حضور آقای ولایتی و نبود شخصیت همتراز به ادعای آقای رضایی؟
دقیقاً.
آقای ولایتی چرا نیامد؟
اعلام نکردند.
و رو به فردا تعطیل شد؟
برای دهه فجر از ما اجرای برنامه مستقل و روتین را خواستند و طبیعی بود که ما توان اجرای دو برنامه همزمان را نداریم، بنابراین من درخواست تعطیلی 3 هفتهای برنامه را کردم.
اسم برنامه دهه فجر خود را نیز «دیروز امروز فردا» گذاشتیم تا در ذهن مخاطب مشابهتی ایجاد شود.
آیا تعطیلی و برگزاری یک نوع دیگر برنامه موجب فاصله گرفتن مخاطب با شما نمیشود؟
مخاطب میفهمد که جنس کار دهه فجر متفاوت است.
کس دیگری نمیتوانست این مسؤولیت را قبول کند و شما همان برنامه را ادامه میدادید؟
شرایط سازمان به این سمت رفت و به نحوی من در عمل انجام شده قرار گرفتم؛ البته فکر میکنم برنامه دهه فجر هم خوب از آب درآمد. البته قضاوت اصلی با مخاطبان است.
اما هرگز برد برنامه روبه فردا را به دست نیاورد.
طبیعی است؛ مناظره در آن فضا تبدیل به یک بمب رسانهای شده بود.
احساس میشد دکور برنامه روبه فردا شایسته پربینندهترین برنامه سیاسی کشور نباشد. آیا شروع این برنامه خلق الساعه نبود؟
این برنامه و دکور آن جدید نبود بلکه ماهها با همین نام به صورت هفتگی پخش میشد اما بعد از 9 دی تنها ما یک روز فرصت داشتیم لذا با همان تیم تهیه و دکور سری جدید را شروع کردیم.
پس در سری جدید باید خیلی چیزها تغییر کرده باشد.
در مراحل آخر طراحی و اجرای آن همیشه قطعاً برنامهای متفاوتتر و قویتر را مردم کشور شاهد خواهند بود.
آیا در دور جدید به مردم قول میدهید همان روند چالشی را ادامه دهید یا آنکه تسلیم فشارها میشوید.
ما بنا نداریم مناظرهها را تعطیل کنیم.
با وجود اینکه برنامههای گفتوگو محور و حتی منظرهای در صدا و سیما کم نیستند اما هیچ کدام نتوانستند نظیر برنامه شما با مخاطب ارتباط برقرار کنند؛ به نظرتان علت این تفاوت در چه امری بوده است؟
برنامههای سیاسی سازمان غالباً کلیشهای است. یکبار سازمان با بخش خبری 20:30 این قالب را شکسته بود و اتفاقاً بسیار هم مورد توجه مخاطبان شد. شروع نوع دیگر این سنت شکنی در برنامه ما رخ داد؛ یعنی به جای طرح مسائل سیاسی در یک قالب دانشگاهی صرف، شما دغدغه ذهنی را متوجه مخاطبین عام قرار میدهی.
مسائل سیاسی بیشتر دغدغه عامه مردم است اما تا به حال صدا و سیما کمتر به این دغدغه توجه نشان داده بود. صدا و سیما به موقع فهمید که باید مسائل را برای تمامی جامعه مطرح کرد نه فقط دانشجویان علوم سیاسی، نمایندگان مجلس یا خبرنگاران؛ مخاطبین ما مردم کوچه و بازار بودند که رأی داده و حالا در جامعه درگیر یک شبهه و ابهام نیز شده بودند. با اجرای این برنامه اثبات شد صدا و سیما هیچ منعی برای شنیدن حرفهای مختلف ندارد.
بسیاری معتقدند اجرای این برنامه خیلی دیر بود؛ در واقع روند مناظراتی که از ابتدای انقلاب با حضور شهید بهشتی و مطهری در مقابل حتی مارکسیستها و تودهایها شروع شده بود سالها تعطیل بود.
قبول ندارم؛ صدا و سیما یک رسانه بسیار فراگیر و تأثیرگذار است. کوچکترین اشتباه میتواند تبدیل به یک التهاب سیاسی شود. ما باید دقت کنیم که کی و کجا چه حرفی را میزنیم، حتی اگر همین برنامههای ما در تابستان یا بعد از انتخابات برگزار میشد میتوانست منجر به سوءاستفاده سیاسی و اجتماعی شود ولی در مقطعی که ما شروع کردیم هیچ اتفاق ناخوشایندی رخ نداد.
اگر این برنامه زودتر شروع میشد نمیتوانست باعث روشنگری عدهای که در توهم بودند، بشود؟
در آن فضای احساسی بیشتر به التهاب کمک میکرد تا روشنگری و من بر این امر معتقدم اما بعد از 9 دی ظرفیت جامعه متفاوت شده بود.
تا چه حد میخواهید پیش بروید؟ آیا سقف و حد زمانی یا شخصیتی برای خود مد نظر قرار دادهاید و آیا خط پایان شما مشخص شده؟
جنس برنامه به نحوی نیست که بتوان برای آن اهداف بلند مدت متصور شد. ما حتی موضوعات را نمیتوانیم بیش از 2 هفته طراحی کنیم.
اما مقام معظم رهبری درنماز جمعه صراحتاً بر استمرار مناظرهها تأکید داشتند.
در حوزه جدید ما علاوه بر مناظرات سیاسی به سراغ موضوعات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی هم خواهیم رفت.
اما چرایی علت عدم طراحی بلند مدت به شرایط روز بر میگردد و این به روز بودن نه تنها فقط ضعف به حساب نمیآید بلکه برگ برنده ما نیز هست.
ما باید دغدغه روز مردم را بیان کنیم، لذا هر چقدر هم که لیست تهیه کنیم نمیتوانیم پاسخگوی نیاز روز و ضرورت آن باشیم.
منطقه ممنوعه صدا و سیما تا به کجاست و آیا شما در روند برگزاری برنامههای خودتان تا به حال پا روی این خط قرمزها گذاشتهاید یا نه؟
اینکه صدا و سیما خط قرمزش تا به کجاست، من اطلاعی ندارم.
شما که مشاور رئیس شبکه هستید؟
من کارمند صدا و سیما نیستم لذا باید از مدیران ارشد آن بپرسید اما قطعاً این محدوده صلب و سخت نیست و به شرایط زمان تغییر پیدا میکند.
تا به حال پایتان روی خط قرمز رفته که به موجب آن اخطار بگیرید؟
هیچ وقت، حتی یک اخطار هم با این مضمون نگرفتم و حمایت مسؤولان صدا و سیما از من و برنامههایم بیش از حد تصور و توقعم بوده است.
در روند نقد و بررسی گروهها به طور مثال نهضت آزادی که هنوز در کشور باقی مانده و دست به اقدامات خارج از عرف آنچنانی هم نزده میتوان از آنان برای بررسی نقششان در حوادث اخیر دعوت به عمل آورد یا اینکه این روند خارج از قاعده بازی است؟
تا به حال که موضوع نهضت آزادی را به مناظره نگذاشتهایم.
اما در برنامه «دیروز، امروز فردا» به طور مفصل درباره آنان سخن گفتید.
خب ساختار دهه فجر مناظره محور نبود و انجام کار چالشی یک حدی دارد. بسیاری از امور را بهتر است با توجه به ظرفیت جامعه با یک متخصص در میان بگذاریم، با این وجود اگر روزی موضوع نهضت آزادی در برنامه روبهفردا مطرح شد میتوان به این فکر کرد که یک نفر از اعضای این نهضت جهت دفاع از خود حضور یابد.
صدا و سیما منعتان نمیکند؟
تا به حال مطرح نشده اما صدا و سیما بعید میدانم منعی داشته باشد.
در طی دو برنامهای که با حضور آقایان شجونی و دهنمکی برگزار میکردید نویزها در صدا اخلال ایجاد کردند؛ حتی برنامه آقای دهنمکی که احساس میشد صحبتهای تندی میکنند قطع شد، ماجرا چه بود؟
ما چند شب بود که حوالی ساعت 24 دچار نقص فنی بودیم و مسؤولان صدا و سیما به دنبال علت آن بودند که آیا این موضوع به ماهواره برمیگردد یا تجهیزات داخلی. به هر حال ما متوجه این اشکال در طی اجرای برنامه نبودهایم.
برنامه آقای دهنمکی نیز که قطع شد سریعاً بعد از 2 دقیقه ادامه پیدا کرد.
بهترین و جذابترین برنامهای که در طول این مدت اجرا کردهاید کدام برنامه بود؟
مناظره آقای کواکبیان و شریعتمداری.
و ضعیفترین آن؟
ناراحت میشوند؛ البته نظر من ملاک نیست چرا که چندین بار اتفاق افتاد که من احساس میکردم برنامه قوی اجرا نشده و لیکن همان برنامه به شهادت مردم و صاحب نظران برنامه خوبی ارزیابی میشد و البته عکس این ماجرا هم رخ داده است.
باید با این مقوله به طور علمی مواجه شد اما اگر سلیقه من را جویا شوید مناظره کواکبیان و شریعتمداری را مناظرهای کامل و با حفظ ادب دیدم و در نهایت مخاطب نکات جدیدی را آموخت و در عین حال جذابیت کار نیز حفظ شد.
بزرگترین نقص برنامهتان که در روند جدید باید اصلاح شود چه بود.
مناظره یک اصل رسانهای و یکی از جذابترین ابزار رسانه و تلویزیون است که مردم نیز نسبت به آن اقبال خوبی را نشان دادند و حتی ظرفیت خود را به همگان اثبات کردهاند اما آنچه که موجب تهدید برنامههای مناظرهای است عدم رعایت قاعده اجرای یک مناظره از طرف آنانی که در برنامه میهمانند به حساب میآید.
کسانی که در یک مناظره حاضر میشوند باید بپذیرند که در یک برنامه زنده در پیشاپیش چشم دهها میلیون مخاطب قرار گرفتهاند و نباید از این موقعیت سوءاستفاده کنند.
متأسفانه در برخی از مناظرات بعضی از میهمانان از این فرصت سوءاستفاده کردند. گاهی من سوال میپرسیدم و علناً آنان میگفتند ما با سوال شما کاری نداریم و حرف خود را مطرح میکردند و حرفی را میزدند که برای دیگران حق و حقوقی را ایجاد میکرد و نیاز به مدرک و سند داشت و طبیعی بود که در یک برنامه زنده پیدا کردن این اسناد امری غیر ممکن است.
بنابر این مهمترین تهدید برای برنامه مناظرهای عدم رعایت اخلاق از سوی میهمانان است.
اما قبول دارید که مردم ما باهوشتر از این تعبیرها هستند؛ یعنی این قبیل اظهارات را به عنوان نکته منفی در کارنامه آن فرد ثبت میکنند؟
من قبول دارم اما شما نمیتوانید ناراحتی مردم را منکر شوید. مردم ناراحت و حتی عصبی از سوء استفاده یک عده منفعت طلب میشوند.
اما اگر بخواهیم با این روند هم مقابله کنیم باید به نحوهای برنامه خودمان را تعطیل کنیم. بنابر این در این روند بیشتر از آنکه صدا و سیما دخیل باشد میهمانان نقش اصلی را بازی میکنند.
تا به حال در روند برنامههایتان از دعوت کردن فردی پشیمان شدهاید.
[بعد از سکوت یک دقیقهای]
بله.
بله و ...
نه به خاطر اینکه از سخنان میهمانم خوشم نیامده بلکه از اتلاف وقت مردم ناراحت شدهام.
در یکی از برنامههای «دیروز امروز فردا» احساس شد میهمان برنامه از ادبیات مبتذل استفاده میکند که مطبوعات و رسانهها هم نسبت به این موضوع واکنش نشان دادند، با این تفسیر رسانهها موافقید؟
قبول دارم که برنامه صدا و سیما قطعاً یک عده را راضی میکند و در مقابل عدهای را هم ناراضی میکند.
خیلی دشوار است که در یک برنامه زنده 120 دقیقهای شما تمام جملات خود را حساب شده بگویید و در این جهت بیشترین فشار به نماینده صدا و سیما برای حفظ شرایط مطلوب وارد میشود.
در برخی از برنامهها من به طور مستمر هنگام پخش آیتمها تذکر میدادم که حدود رعایت شود و این مربوط به طیف خاصی هم نیست چرا که ادبیات بعضی، مخاطبین را فراری میدهد.
البته پیدا کردن فردی که همه را خوشحال کند هم محال است چرا که این اقتضای برنامههاست.
برخورد مردم و واکنش آنها با شخص شما در خیابان چگونه است؟
ابتدای شروع برنامه نگران و مضطرب این ماجرا بودم اما به مرور برخورد محبتآمیز مردم از هر دو جریان مرا شوکه کرد.
حتی کسانی که به صدا و سیما انتقاد داشتند، وجود این برنامه را نعمتی فرض میکردند البته عده کمی هم نه در فضای اجتماعی بلکه در محیط سایبر به برنامه و شخص من حمله کردند.
حمله آنها به برنامه ناشی از به خطر افتادن حیات سیاسی بعضی از افراد مجهول الهویه بود چرا که آنان حیاتشان را در بیبصیرتی مردم میدیدند حتی کار آنها به فحاشی و تهدید فیزیکی هم رسید.
البته حجم بینظیر تماسهای مردم با روابط عمومی سازمان بینظیر بود و این امر موجب تقویت اراده ما شد.
بیشترین فشار از نوع بالا دستی آن در کدام برنامه به شما وارد شد؟
حقیقتاً طی این مدت فشاری از بابت مسؤولان صدا و سیما بر من وارد نشد. این فشار بیشتر از جانب جریانهای سیاسی بر من وارد میشد. من یک روز کامل را در مجلس سپری کردم تا با نظرات نمایندگان مجلس آشنا شوم.
فشار از طرف نخبگان سیاسی و رسانههای آنهاست نه از طرف مردم و مسؤولان سازمان؛ این قشر خواستههایی دارند که متوقعند همگی در برنامه ما اجرا شود و این امر قطعاً محال است.
ممکن است مخاطب دچار ابهام شود، منظورتان از فشار تشکلهای سیاسی و توقعات آنها چیست؟
احزاب و جریانهای سیاسی قدرت محورند و رسانه یک مبلغ بسیار قوی قدرت است.
بسیاری از جریانهای سیاسی از برنامه ما سهم می طلبند و با فشار میخواستند ما را به سمتی سوق دهند که خود میطلبند. مدتی دوستان به من پیشنهاد میکردند روزنامه و سایت نخوان اما مگر میشود خودمان را بایکوت کنیم.
اگر این امکان برایتان وجود دارد، لطفاً مصداقیتر سخن بگویید.
در یک روزنامه آن هم در یک روز هفت یادداشت و مقاله درباره برنامه و شخص من چاپ شده و اینها تأثیرگذار در کار ماست. تاکنون 4 جلد ضخیم از واکنش رسانهها به برنامه ما جمعآوری شده است.
در وبلاگ شخصی خودتان از لذت وصفناپذیر سردبیری برنامه رادیو جوان یاد کردید، مگر این برنامه چه ویژگی منحصر به فردی داشت.
من 4 تا 5 سال در رادیو سردبیر بودم. برنامه در رادیو تفاوتهای بسیاری با کار تلویزیونی دارد، کار رادیو جویباری و بلند مدت است به نحوی که مخاطب با شما رفیق میشود.
من در آن برنامه دوساله حدود یک میلیون مخاطب دائم داشتم که هر شب منتظر ما بودند و این همراهی و یکدلی یک لذت وصفناپذیری به دور از حاشیه و هیجان را مهیا میساخت و من این اثرگذاری را به هجمه سیلآسا برنامه تلویزیونی ترجیح میدهم.
اگر شما به جای مجری برنامه مناظره کاندیداهای ریاست جمهوری بودید، چگونه برخورد میکردید؟
آن مناظرات همان اجرا را میطلبید، حقیقتاً در روند مناظرات انتخاباتی کسی را نیاز داشت که در تقسیم وقت عدالت را رعایت کند.
اما انتقادهای فراوانی در رابطه با آن اجرا مطرح بود.
قواعد یک مناظره در آن برنامه نیز توسط کاندیداها رعایت نشد.
اگر شما در آن برنامه بودید آیا صحبت آقای احمدینژاد یا موسوی را قطع میکردید؟
من هیچ وقت این کار را قبول نمیکردم.
در برخی از برنامههای مناظرهگونه شما در تقسیم وقت حرف و حدیثهایی بود؛ آیا در سری جدید قصد استفاده از کرنومتر را دارید؟
به هیچ وجه؛ جنس برنامه ما وقت محور نیست بلکه موضوع محور است. چه بسا کسی در 5 دقیقه 10 سؤال مطرح کند که نیاز به پاسخ طولانی دارد و عدالت در اینجا حکم به پاسخ به سؤالات را میدهد نه تقسیم زمان، به هر حال من هرگز وارد این بازی نخواهم شد و من بحث را تقسیم میکنم نه وقت را.
شیرینترین و تلخترین خاطرهتان در روند برگزاری این برنامه چه بود؟
این برنامه کلاً یک خاطره شیرین به حساب میآمد اما لذت برنامه «دیروز امروز فردا» که در آن سخنهای جدیدی به میان آمد برای من زایدالوصف بود. حضور آقایان پناهیان، دهنمکی و قاسمی با حرفهای متفاوت لذت عجیبی را برای من ایجاد کرد.
اگر یادتان باشد گفتم من مدتی تلویزیون را رها کردم چرا که احساس میکردم تلویزیون ظرفیت تمامی حرفها را ندارد اما در روند برنامههای اخیرم حرفهایی زدم که در رادیو هم نزده بودم و این برایم شیرین و به یاد ماندنی بود.
و تلخترین آن؟
بعد از یکی از مناظرات من به نماز جمعه تهران رفته بودم که بعد از نماز چندنفر اطراف من را گرفتند و به شدت با من برخورد کردند که چرا شما از چارچوب نظام دفاع نمیکنید؛ و برای من بسیار تلخ بود که چطور مرا حامی انقلاب نمیدانند! در واقع آنها چندان متوجه ملاحظات اثرگذار کار رسانه نبودند.
در برنامه آقای سعید قاسمی اعلام کردید که 5 دقیقه بیشتر وقت ندارید لیکن با تشر ایشان نزدیک 30 دقیقه به ایشان وقت دادند، ماجرا از چه قرار بود؟
در تمامی برنامهها ما از سقف برنامه تجاوز میکردیم اما سه تا از برنامههایمان تا 30 دقیقه بامداد ادامه پیدا کرد. در برنامه آقای قاسمی هم تا 15 دقیقه بامداد به ما وقت داده بودند که بعد از حرفهای آقای قاسمی بلافلاصله مدیر پخش پیام داد که بگذارید حرفهای ایشان به پایان برسد و آن شب حدود 38 دقیقه از سقف برنامه تجاوز کردیم.
اگر فرد دیگری هم اینچنین سخن میگفت باز هم به او وقت اضافه میدادید.
اصلاً آن شب ما برنامه را حدود 11:5 و خیلی دیر شروع کردیم یعنی 20 دقیقه با تأخیر؛ البته حضور آقای قاسمی در تلویزیون برای ما هم مغتنم بود.
با این روند فکر کنم پس آقای حسن عباسی را هم تا چند روز دیگر دعوت کنید.
من ایشان را هم دعوت کرده بودم، چون مردم، دانشجویان و برخی از نخبگان دائماً خواستار حضور ایشان بودند به همین جهت با هماهنگی با آقای ضرغامی و میرباقری ما از ایشان هم دعوت کردیم. من نیز با ایشان تماس گرفته و به طور مفصل در رابطه با برنامه سخن گفتم، البته ایشان هم نکات خود را داشتند، به هرحال با وجود تمامی شرایط با اصرار بنده ایشان راضی شدند در برنامه «دیروز امروز فردا» حضور پیدا کنند اما در نهایت استخاره ایشان بد آمد و با وجود ناراحتی خود نتیجه استخاره را به نظر خویش مقدم دانستند. البته ما این قول را از آقای عباسی گرفتیم که در آینده میزبان ایشان باشیم.
اتاق فکر شما را چه کسانی تشکیل میدهند؟
ما با طیف وسیعی مشورت رسمی و غیر رسمی داریم. اما اتاق فکر با حضور رئیس شبکه و گاهی با ریاست صدا و سیما با حضور اساتید برجسته برگزار میشود.
به نظرتان میتوان منتظر مناظرهای با حضور آقایان کروبی و موسوی باشیم؟
این تصمیم از اختیارات من خارج است اما من به شخصه احساس میکنم مردم قبل از حضور آنها در تلویزیون خواستار امر دیگری هستند، این دو نفر باید در مراجع قانونی به سؤالات اساسی پاسخ بگویند تا مراحل دیگر هم متصور باشد.
برنامهریزی شما برای آینده چگونه است و آیا قصد دارید از اصلاحطلبان برای حضور در برنامه دعوت مجدد به عمل آورید یا نه؟
اصلاحطلبان تنها یک جریان سیاسی هستند، این در حالی است که ما در کشور از مجلس شورای اسلامی تا دولت طیفهای گسترده با نظرات متفاوتی را داریم در نتیجه ما به دنبال آن هستیم که برای همه آنها تریبونی ایجاد کنیم. در سری جدید، دیگر مسائل انتخاباتی پایهکار ما نخواهند بود بلکه ما مطالب متنوعی را مورد بحث قرار خواهیم داد.
همه ی سالها مثل هم نیستند ...
همه ی سالها مثل هم نیستند... بعضی از سال ها عرض اش کم است... طول میکشد تا تمام شود و تو چیزی از آن بخاطر نمی آوری. گاهی انگار تاریخ به جای جلو، عقب عقب می رود! این سال ها با تلخ و شیرین اش، می تواند پشت رؤیاهای هر کسی را بر خاک گرم واقعیت بکوبد.
همه ی سال ها مثل هم نیستند ...فی ایّام دهرکم نفحات الا فتعرّضو لها؛ بعضی سالها از بعضی دیگر عرض بیشتری دارند. شنیده اید که گفته اند طول عمر مهم نیست، عرض عمر مهم است. عرض عمر همان است که پیرمان میکند، می پروراندمان، بزرگ مان میکند. آنها که عرض عمرشان بیشتر است، گاهی ره چند ساله را یک شبه طی میکنند. مطمئنم امسال همه مان را بزرگ کرد، پروراندمان، پیرمان کرد. عرض امسال زیاد بود؛ به اندازه یک تاریخ. می دانم که سالهای سال درباره ی ماجراهای امسال حرف خواهیم زد.
آغاز دهه ی چهارم انقلاب است. داریم به چهل سالگی انقلاب نزدیک می شویم. چهل سالگی سنّ پختگی و کمال است...فتمّ میقات ربّه اربعین لیلة! شکر واجبی بر گردن مان مانده است. شاید دور نبود که بسیاری مان فقط یک شب پس از تأخیر موسی، گوساله پرست بشویم.
لحظه ی تحویل سال سجده ی شکر بگذاریم. بزرگ تر شده ایم.
عیدتان مبارک!
---------------------------------------------------
در یکی از کامنتها مطلبی بود که مرا بیاد قلم رضا امیرخانی انداخت. بد نیست لحظه ی سال تحویل از قول سیلورمن های نیویورکی این ذکر را تکرار کنیم: آلبالالیل والا!
آوینی؛ آیه ای در حصر «سوره» ها
1. آیات 31 تا 33 سوره ی مبارکه ی سبأ ماجرای مجادله ی مستکبرین و مستضعفین گناهکاردر روز رستاخیز را روایت می کند. جاییکه مستضعفین انحراف و جرم خود را به گردن مستکبرین می اندازند و در مقابل، گردن کشان از زیر بار این اتهام شانه خالی کرده و با جوابی توجیه مستضعفین را می شکنند: «أ نحن صددناکم عن الهدی بعد اذ جائکم بل کنتم مجرمین». مستضعفین گناهکار در پایان این مجادله ی خصومت آمیز حقیقتی را برملا می کنند که زمینه ی اصلی انحراف ایشان از راه حق و حقیقت است: « و قال الذین استضعفوا للّذین استکبروا بل مکر اللیل و النهار اذ تأمروننا أن نکفر بالله و نجعل له انداداً» (مستضعفین به گردن کشان پاسخ می دهند که «مکر و فریب روزگار» ما را بر آن داشت که بخدای یکتا کافر شویم و برای او شریک قرار دهیم).
2. «مکر و فریب روزگار» اغوای تدریجی زمانه است برای کسانیکه در رفت و آمد مداوم شب و روز حقیقت تاریخ را فراموش می کنند و از اینکه در کجای تاریخ ایستاده اند نمی پرسند. «روزمرّگی» همان روز-مرگی است؛ روزگار صورتک خود را برای کسانیکه دربند او می شوند برنمی دارد. این صورتک ها همان مشهوراتی است که به دروغ در زبان ها و قلم ها می چرخد و به اصول مقدّس تبدیل می شود. هر کسی را یارای آن نیست که از حقیقت روزگار بپرسد یا علیه مشهورات دروغین و مکرو فریب روزگار قیام کند. رمز این رستاخیز علیه لشکر جهل روزگار، «مرگ آگاهی» است؛ اکسیری که طومار روزمرّگی و روز-مرگی را در هم می پیچد.
3. «سیّد مرتضی آوینی» از معدود مردان روزگار نه چندان دور ماست که از بند مشهورات دروغین زمانه رها شد. او با مرگ آگاهی در هم آمیخته است. اولین رویارویی فکری سیّد با صورتک های دروغین مدرنیته و غرب بود، دقیقاً همان روزگاری که آرام آرام مشهوراتی چون توسعه، مدرنیزاسیون، پیشرفت، آزادی اباحی گرایانه، تساهل و تسامح و... بر زبان برخی سیاستمداران و روشنفکران عجول جاری می شد. انقلاب اسلامی برای سیّد «رستاخیز جان» و «آغازی بر یک پایان» بود. پایان عصر عسرت و ظلمت زدگی بشر و آغاز «فردایی دیگر». تفاوت سیّد در فهم حقیقت زمانه خویش است. طنین کلام او را فراموش نکرده ایم که: «اگر انسان از جایگاه تاریخی خویش غافل شود، چه بسا که طعمه ی شیطان گردد.» و این خصوصیت سیّد بود که عادت های سخیف زمانه هیچگاه او را قبرستان نشین نکرد و از انتباه و بیداری او نکاست. آوینی در جایی گفته بود: «در بهاران همه در انتظار روزی نو هستند و ما در انتظار روزگاری نو». روزگار نو برای او زمانه ایست که جهان را در آستانه ی عصر نور، عصر حاکمیت تامّ و تمام دین بر شوون مختلف بشر، قرار می دهد. هر چند راه رسیدن به این بهشت موعود، صراطی باشد که از متن جهنّم غربزدگی می گذرد و برای کسیکه آرزوی بهشت دارد چه باک که تازیانه های جهنم را بر تن خود ببیند. تازیانه هایی که هر روز از قلم و زبان روشنفکران سکولار زمانه ی ما بر تن انقلاب اسلامی پایین می آمد و سیّد را بر آن می داشت تا آیه ای نو در «سوره» نازل کند.
4. سیّد را بیشتر از «روایت فتح» اش می شناسند. «روایت فتح» پنجره ای بود که سیّد از طریق آن ما را با عالم ملکوت خود سهیم میکرد. «روایت فتح»، آوینی بود به اجمال، امّا آوینی به تفصیل را باید در قلم آتشین و فهم عمیق اش یافت. مدال افتخار «سیّد شهیدان اهل قلم» در حقیقت تذکر داهیانه ی رهبر معظم انقلاب بود برای توجه دادن نگاه ها به مقاله های بصیرت افزا و عمیق آوینی. همان مقاله هایی که حتی در پرمدّعاترین روزنامه های عصر او هم امکان انتشار نیافت ودر حصر «سوره» ها باقی ماند. هر کدام از مقاله های او گواه تعهّد مستحکمی است که سیّد در حفظ اندیشه ی انقلاب اسلامی و خط اصیل امام(ره) دارد. هیچ مقاله، کتاب یا اقدام منافقانه ای نیست که سیّد از کنار آن با سکوت عبور کند. چشمان تیزبین او آینده را می کاود و قلم اش برای امروز می نویسد: «منافقین به مراتب از کفّار بدتر اند... نفاق خوره ایست که پیکر امّت را از درون می خورد... بنیان نفاق را باید از ریشه برانداخت، اگرنه چون ماری که سرکوفت نشده باشد باردیگر جان خواهد گرفت.»
از سید شهیدان اهل قلم تا کنون چندین جلد کتاب منتشر شده است. دوستانی که از من درباره کتابهای ایشان می پرسند غالبا مهمترین آنها را برای مطالعه معرفی می کنم. "توسعه و مبانی تمدن غرب"، "آغازی بر یک پایان"، "رستاخیز جان"، "فردایی دیگر"و "حلزون های خانه به دوش" از بهترین کتابهای ایشان است. غالب مقالات این کتاب ها را چند بار مطالعه کرده ام و هر بار چیز جدیدی آموخته ام. هرچند برخی مقالات کتاب هایی مثل رستاخیز جان و فردایی دیگر نیاز به مقدمات فلسفی و فهم عمیق تری از مباحث دینی و حکمی دارد. با این وجود این کتابها بسیار خواندنی است. برای علاقه مندان حوزه رسانه مجموعه ی "آینه جادو" هم معرکه است و البته از کتاب "فتح خون"(روایت محرّم) هم در تفسیری بی نظیر از واقعه عاشورا نباید گذشت.
دیروز، امروز، فردا
همین روزها...
امروز روز هدایت نسل های آینده است
کمربندهاتان را ببندید که هیچ چیز تغییر نکرده است
امروز روزیست که خدا اینگونه خواسته است...
و دیروز خدا آنگونه خواسته بود
و فردا انشاءالله روز پیروزی جنود حق خواهد بود!
حضرت روح الله(ره) 29/4/1367
سری جدید برنامه "دیروز امروز فردا" به لطف خدا و تأییدات حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه)از یکشنبه هفته آینده آغاز خواهد شد. با این برنامه جدید سعی می کنیم تمام مناسبت های مهم تقویم سیاسی و فرهنگی را پوشش دهیم، به علاوه ی رخدادهای مهمی که به نبض جامعه تبدیل شده است.
این برنامه چیزی بیش از برنامه "رو به فردا" است ولی اهداف آن برنامه را هم پوشش خواهد داد. برخی از برنامه ها بصورت مناظره های سیاسی یا فرهنگی خواهد بود، برخی با یک مهمان و برخی هم با بیش از دو مهمان.
برنامه بطور روتین پنجشنبه ها بعد از خبر ساعت 22 پخش خواهد شد و گاهی هم به فراخور موضوعات روز ، در روزهای یکشنبه یا سه شنبه پخش می شود.
برای هفته ی آینده با برخی چهره های علمی و سیاسی هماهنگی کرده ایم. هفته ی بعد یک مناظره هم داریم. حسن عباسی مهمان یکی از برنامه های نخست ما خواهد بود.
دعا کنید... نظر بدهید... موضوع و مهمان هم پیشنهاد بدهید.
یا علی
ماجرای کار و همت ماجرایی پیچیده است که بی تردید باید ریشه های آنرا در مبانی معرفتی یک حوزه ی تمدنی جستجو کرد. برای ایران امروز فهم این دو تعبیر بطور غیرقابل انکاری آمیخته با فهم ویژگی ها و زیست-جهان طبقه ی متوسط جدید شهری و در نتیجه تحول نگرش در حوزه ی "مصرف" است. اینکه مقام معظم رهبری پس از سال اصلاح الگوی مصرف از همّت و کار مضاعف سخن گفته اند پرده از فهم عمیق و هوشمندی عالمانه ایشان در شناخت اقتضائات معرفتی جهان امروز برمی دارد.
برخی متفکرین مانند بوردیو اساساً طبقه ی متوسط را با عقلانیت مصرف تعریف می کنند. با این تعریف، طبقه متوسط جدید کمربند انتقالی طبقات است که نه به سبک زندگی بورژوازی قدیمی قانع است که اخلاق را وظیفه خود می دانست و نه شبیه طبقه کارگر است. طبقه متوسط جدید یا خرده بورژوازی به اخلاق تفنن و تفریح بیشتر اعتقاد دارد. آنها از سر تفنن و سرگرمی مصرف می کنند. چیزی که بوردیو آن را اخلاق خوشگذرانی می نامد. در حالیکه اخلاق وظیفه بورژوازی قدیم مبتنی بر تقابل خوب و لذت بود که موجب ترس از لذت می شد و باعث وقار و خویشتن داری افراد می شد و آنها را از انجام هر عملی باز می داشت. این رهیافت در تحلیل طبقات اجتماعی در حوزه ای متمایز با عنوان «جامعه شناسی ذائقه» مورد مطالعه قرار می گیرد. این دیدگاه به لذات احساسی مصرف و رویاها و امیال مرتبط با جهان کالاها تمرکز دارد. انتخاب کالا و مصرف روشی است که در آن طبقه ی متوسط اجتماعی با آن به «منزلت جویی» و هویت یابی می پردازند.
ضمیمه:
مطلب زیر، تلخیصی از مقاله ی "میمون برهنه" از کتاب مبانی توسعه و تمدن غرب اثر حکیم معاصر شهید سید مرتضی آوینی است.
بهراستی چرا در جوامع توسعه یافته «کار» به عنوان شری واجب و امری مصدع تلقی میشود و در مقابل آن، فراغت و تفریح و تفنن ارزشی مطلق پیدا کرده است؟ آرمانی که فراراه توسعه به شیوهی غربی قرار گرفته نوعی زندگی است که اوقات آن تماماً به فراغت و تفنن میگذرد و فراغت یکی از ارزشهای مطلقی است که به مثابه میزانی برای توسعهیافتگی اعتبار میشود و در مقابل آن، کار ضد ارزش است.
گریز از کار زاییدهی تنبلی و تنآسایی است و این خصوصیت از گرایشهای حیوانیی است که در وجود بشر قرار دارد. با غلبهی روح حیوانی بر وجود انسانی، تنبلی و تنآسایی به صورت یکی از صفات ذاتی بشر جلوه میکند.
در کتاب ارجمند «کافی» ـ کتاب الحجة ـ روایتی است که ترجمهاش این است: مفضل بن عمر گوید: از امام صادق علیه السلام از علم امام پرسیدم نسبت به آنچه در اقطار زمین باشد با این که خودش در میان خانه است و پرده هم جلوی او افتاده؟ فرمود: ای مفضل، براستی خدا تبارک و تعالی، در پیامبر(ص) پنج روح نهاده: روح حیات و زندگی که به وسیلهی آن بجنبد و راه رود، روح توانائی که به وسیلهی آن قیام کند و مبارزه نماید، روح شهوت که به وسیلهی آن بخورد و بنوشد و به حلالی با زنها بیامیزد، روح ایمان که به وسیلهی آن عقیده دارد و عدالت میورزد، و روح القدس که به وسیلهی آن تحمل نبوت کند.(1)
در کتاب «بصائر الدرجات» در ادامهی روایتی نظیر آنچه ذکر شد میفرماید: در مؤمنین چهار مرتبه از این ارواح (روح ایمان، روح شهوت، روح قوت و روح حیات) وجود دارد و کفار فاقد روح ایمان هستند، روح ایمان مادامی که انسان به گناه کبیرهای آلوده نشده ملازم با اوست و چون کبیرهای مرتکب شود از او جدایی حاصل میکند و...(2)
از این دو روایت و بسیاری از احادیث دیگر برمیآید که انسان مادام که ایمان نیاورده است، در مرتبهی روح شهوت ـ که مقام حیوانی است ـ توقف دارد و فضائل و اعمال و افکارش همگی با این مقام ـ یعنی حیوانیت ـ مناسبت دارد.
تنبلی و تنآسایی از خصوصیات ذاتی روح شهوت و مفتاح همهی شرور است. با غلبهی روح شهوت بر وجود انسان، دیگر انگیزهای برای کار کردن ـ جز پول و لذت ـ باقی نمیماند. تذکری که در اینجا ضروری است این است که مراد امام صادق(ع) از این ارواح متعدد، مراتب مختلفی از روح است که بر وجود بشر غلبه مییابد. روح انسان در هر یک از مراتب پنجگانه صاحب خصوصیاتی ذاتی است که بروز و ظهور مییابند و منشأ انگیزههای متفاوتی قرار میگیرند و بشر را به جانب اعمال مختلفی میکشانند. بشری که هنوز از مرتبهی روح شهوت به روح ایمان عروج نکرده است، از کار میگریزد و تنها انگیزهای که او را به تحرک وا میدارد، طلب لذت است.
تعبیر «اولوا العزم» که به پنجتن از بزرگترین پیامبران الهی اطلاق میشود به معنای «صاحبان عزم» است. چرا از میان همهی خصوصیاتی که پیامبران اولوا العزم داشتهاند تنها عزم آنها مورد نظر قرار گرفته است؟ جواب روشن است. مراتب روحی انسان در عزم اوست که ظهور مییابد و انسان متناسب با مراتب ایمانی خویش، صاحب ثبوت بیشتری در عزم میشود. اگر در احادیث ما آمده است که ایاک و الکسل و الضجر فانهما مفتاح کل شر(3) به همین علت است که تنبلی و تنآسایی و کمحوصلگی ملازم با روح شهوت در وجود آدمی است و انسان تا از این مرحله به مرتبهی بالاتر ـ که روح ایمان است ـ عروج نکرده است، تنها علتی که او را به تحرک وا میدارد لذت طلبی است.
بنابراین، روی دیگر سکهی گریز از کار، لذتطلبی لجامگسیختهای است که حد و مرزی نمیشناسد. در جامعهی کنونی غرب اصل لذت چون حق مسلمی برای عموم انسانها اعتبار شده است و متناسب با آن نظامات قانونی غرب بهگونهای شکل گرفته که در آن، امکان اقناع آزادانهی شهوات برای همهی افراد فراهم باشد. البته علت این را که تمایلی اینچنین بر عموم افراد یک جامعه تسلط مییابد و از آن میان هیچ صدایی به اعتراض برنمیخیزد، و همه، این تمایلات نفسانی را چون حقوقی غیر قابل انکار برای خویش تلقی میکنند، باید در فلسفهی غرب جست و جو کرد. در مرتبهی روح شهوت گرایشهای حیوانی بر سایر وجوه و ابعاد وجودی انسانی غلبه مییابند و بشر مصداق اولئک کالانعام بل هم اضل قرار میگیرد. به همین علت است اگر تفکر غالب بشر در مغرب زمین بدین سمت متمایل شده که انسان را در زمرهی حیوانات قلمداد کند، اگر نه، معارف الهی تأکید دارند که رسیدن به انسانیت با گذشت از مراتب حیوانی میسر است نه توقف در آن.
بشر اگر میخواهد به انسانیت برسد نمیتواند در مراتب حیوانی وجود خویش توقف داشته باشد، حال آنکه در تفکر غربی بشر ذاتا حیوان است و چون این معنا مورد قبول قرار گیرد، دیگر چه تفاوتی دارد که وجه تمایز انسان از حیوان، نطق باشد یا ابزارسازی یا چیزهای دیگر؟ اگر بشر را اصالتاً حیوان بدانیم لاجرم باید تمامی تبعات این تعریف را نیز بپذیریم. اولین نتیجهای که از این تعریف برمیآید این است که لذتطلبی خصوصیت اصلی ذات بشر و تنها محرک اوست، و جامعهی غرب امروز این معنا را به تمامی پذیرفته است. ...